English    Türkçe    فارسی   

6
1040-1049

  • کو به نزد من همی‌ارزد دو کون  ** من به جانش ناظرستم تو بلون  1040
  • زر سرخست او سیه‌تاب آمده  ** از برای رشک این احمق‌کده 
  • دیده‌ی این هفت رنگ جسمها  ** در نیابد زین نقاب آن روح را 
  • گر مکیسی کردیی در بیع بیش  ** دادمی من جمله ملک و مال خویش 
  • ور مکاس افزودیی من ز اهتمام  ** دامنی زر کردمی از غیر وام 
  • سهل دادی زانک ارزان یافتی  ** در ندیدی حقه را نشکافتی  1045
  • حقه سربسته جهل تو بداد  ** زود بینی که چه غبنت اوفتاد 
  • حقه‌ی پر لعل را دادی به باد  ** هم‌چو زنگی در سیه‌رویی تو شاد 
  • عاقبت وا حسرتا گویی بسی  ** بخت ودولت را فروشد خود کسی 
  • بخت با جامه‌ی غلامانه رسید  ** چشم بدبختت به جز ظاهر ندید