English    Türkçe    فارسی   

6
1073-1082

  • چون مقلد بود عقل اندر اصول  ** دان مقلد در فروعش ای فضول 
  • گر بپرسد عقل چون باشد مرام  ** گو چنانک تو ندانی والسلام 
  • معاتبه‌ی مصطفی علیه‌السلام با صدیق رضی الله عنه کی ترا وصیت کردم کی به شرکت من بخر تو چرا بهر خود تنها خریدی و عذر او 
  • گفت ای صدیق آخر گفتمت  ** که مرا انباز کن در مکرمت  1075
  • گفت ما دو بندگان کوی تو  ** کردمش آزاد من بر روی تو 
  • تو مرا می‌دار بنده و یار غار  ** هیچ آزادی نخواهم زینهار 
  • که مرا از بندگیت آزادیست  ** بی‌تو بر من محنت و بیدادیست 
  • ای جهان را زنده کرده ز اصطفا  ** خاص کرده عام را خاصه مرا 
  • خوابها می‌دید جانم در شباب  ** که سلامم کرد قرص آفتاب  1080
  • از زمینم بر کشید او بر سما  ** همره او گشته بودم ز ارتقا 
  • گفتم این ماخولیا بود و محال  ** هیچ گردد مستحیلی وصف حال