English    Türkçe    فارسی   

6
1077-1086

  • تو مرا می‌دار بنده و یار غار  ** هیچ آزادی نخواهم زینهار 
  • که مرا از بندگیت آزادیست  ** بی‌تو بر من محنت و بیدادیست 
  • ای جهان را زنده کرده ز اصطفا  ** خاص کرده عام را خاصه مرا 
  • خوابها می‌دید جانم در شباب  ** که سلامم کرد قرص آفتاب  1080
  • از زمینم بر کشید او بر سما  ** همره او گشته بودم ز ارتقا 
  • گفتم این ماخولیا بود و محال  ** هیچ گردد مستحیلی وصف حال 
  • چون ترا دیدم بدیدم خویش را  ** آفرین آن آینه‌ی خوش کیش را 
  • چون ترا دیدم محالم حال شد  ** جان من مستغرق اجلال شد 
  • چون ترا دیدم خود ای روح البلاد  ** مهر این خورشید از چشمم فتاد  1085
  • گشت عالی‌همت از نو چشم من  ** جز به خواری نگردد اندر چمن