English    Türkçe    فارسی   

6
1106-1115

  • این کشاکش چیست بر دست و تنم  ** خفته‌ام بگذار تا خوابی کنم 
  • آنک در خوابش همی‌جویی ویست  ** چشم بگشا کان مه نیکو پیست 
  • زان بلاها بر عزیزان بیش بود  ** کان تجمش یار با خوبان فزود 
  • لاغ با خوبان کند بر هر رهی  ** نیز کوران را بشوراند گهی 
  • خویش را یک‌دم برین کوران دهد  ** تا غریو از کوی کوران بر جهد  1110
  • قصه‌ی هلال کی بنده‌ی مخلص بود خدای را صاحب بصیرت بی‌تقلید پنهان شده در بندگی مخلوقان جهت مصلحت نه از عجز چنانک لقمان و یوسف از روی ظاهر و غیر ایشان بنده‌ی سایس بود امیری را و آن امیر مسلمان بود اما چشم بسته داند اعمی که مادری دارد لیک چونی بوهم در نارد اگر با این دانش تعظیم این مادر کند ممکن بود کی از عمی خلاص یابد کی اذا اراد الله به عبد خیرا فتح عینی قلبه لیبصره بهما الغیب این راه ز زندگی دل حاصل کن کین زندگی تن صفت حیوانست 
  • چون شنیدی بعضی اوصاف بلال  ** بشنو اکنون قصه‌ی ضعف هلال 
  • از بلال او بیش بود اندر روش  ** خوی بد را بیش کرده بد کشش 
  • نه چو تو پس‌رو که هر دم پس‌تری  ** سوی سنگی می‌روی از گوهری 
  • آن‌چنان کان خواجه را مهمان رسید  ** خواجه از ایام و سالش بر رسید 
  • گفت عمرت چند سالست ای پسر  ** بازگو و در مدزد و بر شمر  1115