English    Türkçe    فارسی   

6
1355-1364

  • گرچه آن صوفی پر آتش شد ز خشم  ** لیک او بر عاقبت انداخت چشم  1355
  • اول صف بر کسی ماندم به کام  ** کو نگیرد دانه بیند بند دام 
  • حبذا دو چشم پایان بین راد  ** که نگه دارند تن را از فساد 
  • آن ز پایان‌دید احمد بود کو  ** دید دوزخ را همین‌جا مو به مو 
  • دید عرش و کرسی و جنات را  ** تا درید او پرده‌ی غفلات را 
  • گر همی‌خواهی سلامت از ضرر  ** چشم ز اول بند و پایان را نگر  1360
  • تا عدمها ار ببینی جمله هست  ** هستها را بنگری محسوس پست 
  • این ببین باری که هر کش عقل هست  ** روز و شب در جست و جوی نیستست 
  • در گدایی طالب جودی که نیست  ** بر دکانها طالب سودی که نیست 
  • در مزارع طالب دخلی که نیست  ** در مغارس طالب نخلی که نیست