English    Türkçe    فارسی   

6
1430-1439

  • حاصل آنک از هر ذکر ناید نری  ** هین ز جاهل ترس اگر دانش‌وری  1430
  • دوستی جاهل شیرین‌سخن  ** کم شنو کان هست چون سم کهن 
  • جان مادر چشم روشن گویدت  ** جز غم و حسرت از آن نفزویدت 
  • مر پدر را گوید آن مادر جهار  ** که ز مکتب بچه‌ام شد بس نزار 
  • از زن دیگر گرش آوردیی  ** بر وی این جور و جفا کم کردیی 
  • از جز تو گر بدی این بچه‌ام  ** این فشار آن زن بگفتی نیز هم  1435
  • هین بجه زن مادر و تیبای او  ** سیلی بابا به از حلوای او 
  • هست مادر نفس و بابا عقل راد  ** اولش تنگی و آخر صد گشاد 
  • ای دهنده‌ی عقلها فریاد رس  ** تا نخواهی تو نخواهد هیچ کس 
  • هم طلب از تست و هم آن نیکوی  ** ما کییم اول توی آخر توی