English    Türkçe    فارسی   

6
1444-1453

  • بال بازان را سوی سلطان برد  ** بال زاغان را به گورستان برد 
  • باز گرد اکنون تو در شرح عدم  ** که چو پازهرست و پنداریش سم  1445
  • هم‌چو هندوبچه هین ای خواجه‌تاش  ** رو ز محمود عدم ترسان مباش 
  • از وجودی ترس که اکنون در ویی  ** آن خیالت لاشی و تو لا شیی 
  • لاشیی بر لاشیی عاشق شدست  ** هیچ نی مر هیچ نی را ره زدست 
  • چون برون شد این خیالات از میان  ** گشت نامعقول تو بر تو عیان 
  • لیس للماضین هم الموت انما لهم حسره الموت 
  • راست گفتست آن سپهدار بشر  ** که هر آنک کرد از دنیا گذر  1450
  • نیستش درد و دریغ و غبن موت  ** بلک هستش صد دریغ از بهر فوت 
  • که چرا قبله نکردم مرگ را  ** مخزن هر دولت و هر برگ را 
  • قبله کردم من همه عمر از حول  ** آن خیالاتی که گم شد در اجل