English    Türkçe    فارسی   

6
1470-1479

  • هر کجا این نیستی افزون‌ترست  ** کار حق و کارگاهش آن سرست  1470
  • نیستی چون هست بالایین طبق  ** بر همه بردند درویشان سبق 
  • خاصه درویشی که شد بی جسم و مال  ** کار فقر جسم دارد نه سال 
  • سایل آن باشد که مال او گداخت  ** قانع آن باشد که جسم خویش باخت 
  • پس ز درد اکنون شکایت بر مدار  ** کوست سوی نیست اسپی راهوار 
  • این قدر گفتیم باقی فکر کن  ** فکر اگر جامد بود رو ذکر کن  1475
  • ذکر آرد فکر را در اهتزاز  ** ذکر را خورشید این افسرده ساز 
  • اصل خود جذبه است لیک ای خواجه‌تاش  ** کار کن موقوف آن جذبه مباش 
  • زانک ترک کار چون نازی بود  ** ناز کی در خورد جانبازی بود 
  • نه قبول اندیش نه رد ای غلام  ** امر را و نهی را می‌بین مدام