English    Türkçe    فارسی   

6
1475-1484

  • این قدر گفتیم باقی فکر کن  ** فکر اگر جامد بود رو ذکر کن  1475
  • ذکر آرد فکر را در اهتزاز  ** ذکر را خورشید این افسرده ساز 
  • اصل خود جذبه است لیک ای خواجه‌تاش  ** کار کن موقوف آن جذبه مباش 
  • زانک ترک کار چون نازی بود  ** ناز کی در خورد جانبازی بود 
  • نه قبول اندیش نه رد ای غلام  ** امر را و نهی را می‌بین مدام 
  • مرغ جذبه ناگهان پرد ز عش  ** چون بدیدی صبح شمع آنگه بکش  1480
  • چشمها چون شد گذاره نور اوست  ** مغزها می‌بیند او در عین پوست 
  • بیند اندر ذره خورشید بقا  ** بیند اندر قطره کل بحر را 
  • بار دیگر رجوع کردن به قصه‌ی صوفی و قاضی 
  • گفت صوفی در قصاص یک قفا  ** سر نشاید باد دادن از عمی 
  • خرقه‌ی تسلیم اندر گردنم  ** بر من آسان کرد سیلی خوردنم