English    Türkçe    فارسی   

6
149-158

  • چون سر و ماهیت جان مخبرست  ** هر که او آگاه‌تر با جان‌ترست 
  • روح را تاثیر آگاهی بود  ** هر که را این بیش اللهی بود  150
  • چون خبرها هست بیرون زین نهاد  ** باشد این جانها در آن میدان جماد 
  • جان اول مظهر درگاه شد  ** جان جان خود مظهر الله شد 
  • آن ملایک جمله عقل و جان بدند  ** جان نو آمد که جسم آن بدند 
  • از سعادت چون بر آن جان بر زدند  ** هم‌چو تن آن روح را خادم شدند 
  • آن بلیس از جان از آن سر برده بود  ** یک نشد با جان که عضو مرده بود  155
  • چون نبودش آن فدای آن نشد  ** دست بشکسته مطیع جان نشد 
  • جان نشد ناقص گر آن عضوش شکست  ** کان بدست اوست تواند کرد هست 
  • سر دیگر هست کو گوش دگر  ** طوطیی کو مستعد آن شکر