English    Türkçe    فارسی   

6
1715-1724

  • لاغ او گر باغها را داد داد  ** چون دی آمد داده را بر باد داد  1715
  • پیره‌طفلان شسته پیشش بهر کد  ** تا به سعد و نحس او لاغی کند 
  • گفتن درزی ترک را هی خاموش کی اگر مضاحک دگر گویم قبات تنگ آید 
  • گفت درزی ای طواشی بر گذر  ** وای بر تو گر کنم لاغی دگر 
  • پس قبایت تنگ آید باز پس  ** این کند با خویشتن خود هیچ کس 
  • خنده‌ی چه رمزی ار دانستیی  ** تو به جای خنده خون بگرستیی 
  • بیان آنک بی‌کاران و افسانه‌جویان مثل آن ترک‌اند و عالم غرار غدار هم‌چو آن درزی و شهوات و زبان مضاحک گفتن این دنیاست و عمر هم‌چون آن اطلس پیش این درزی جهت قبای بقا و لباس تقوی ساختن 
  • اطلس عمرت به مقراض شهور  ** برد پاره‌پاره خیاط غرور  1720
  • تو تمنا می‌بری که اختر مدام  ** لاغ کردی سعد بودی بر دوام 
  • سخت می‌تولی ز تربیعات او  ** وز دلال و کینه و آفات او 
  • سخت می‌رنجی ز خاموشی او  ** وز نحوس و قبض و کین‌کوشی او 
  • که چرا زهره‌ی طرب در رقص نیست  ** بر سعود و رقص سعد او مه‌ایست