English    Türkçe    فارسی   

6
1756-1765

  • جور دوران و هر آن رنجی که هست  ** سهل‌تر از بعد حق و غفلتست 
  • زآنک اینها بگذرند آن نگذرد  ** دولت آن دارد که جان آگه برد 
  • حکایت در تقریر آنک صبر در رنج کار سهل‌تر از صبر در فراق یار بود 
  • آن یکی زن شوی خود را گفت هی  ** ای مروت را به یک ره کرده طی 
  • هیچ تیمارم نمی‌داری چرا  ** تا بکی باشم درین خواری چرا 
  • گفت شو من نفقه چاره می‌کنم  ** گرچه عورم دست و پایی می‌زنم  1760
  • نفقه و کسوه‌ست واجب ای صنم  ** از منت این هر دو هست و نیست کم 
  • آستین پیرهن بنمود زن  ** بس درشت و پر وسخ بد پیرهن 
  • گفت از سختی تنم را می‌خورد  ** کس کسی را کسوه زین سان آورد 
  • گفت ای زن یک سالت می‌کنم  ** مرد درویشم همین آمد فنم 
  • این درشتست و غلیظ و ناپسند  ** لیک بندیش ای زن اندیشه‌مند  1765