English    Türkçe    فارسی   

6
1963-1972

  • نادر افتد اهل این ماخولیا  ** منتظر که روید از آهن گیا 
  • سخت جانی باید این فن را چو تو  ** تو که داری جان سخت این را بجو 
  • گر نیابی نبودت هرگز ملال  ** ور بیابی آن به تو کردم حلال  1965
  • عقل راه ناامیدی کی رود  ** عشق باشد کان طرف بر سر دود 
  • لاابالی عشق باشد نی خرد  ** عقل آن جوید کز آن سودی برد 
  • ترک‌تاز و تن‌گداز و بی‌حیا  ** در بلا چون سنگ زیر آسیا 
  • سخت‌رویی که ندارد هیچ پشت  ** بهره‌جویی را درون خویش کشت 
  • پاک می‌بازد نباشد مزدجو  ** آنچنان که پاک می‌گیرد ز هو  1970
  • می‌دهد حق هستیش بی‌علتی  ** می‌سپارد باز بی‌علت فتی 
  • که فتوت دادن بی علتست  ** پاک‌بازی خارج هر ملتست