English    Türkçe    فارسی   

6
219-228

  • هم به تقلیب تو تا ذات الیمین  ** یا سوی ذات الشمال ای رب دین 
  • صد هزاران سال بودم در مطار  ** هم‌چو ذرات هوا بی‌اختیار  220
  • گر فراموشم شدست آن وقت و حال  ** یادگارم هست در خواب ارتحال 
  • می‌رهم زین چارمیخ چارشاخ  ** می‌جهم در مسرح جان زین مناخ 
  • شیر آن ایام ماضیهای خود  ** می‌چشم از دایه‌ی خواب ای صمد 
  • جمله عالم ز اختیار و هست خود  ** می‌گریزد در سر سرمست خود 
  • تا دمی از هوشیاری وا رهند  ** ننگ خمر و زمر بر خود می‌نهند  225
  • جمله دانسته کای این هستی فخ است  ** فکر و ذکر اختیاری دوزخ است 
  • می‌گریزند از خودی در بیخودی  ** یا به مستی یا به شغل ای مهتدی 
  • نفس را زان نیستی وا می‌کشی  ** زانک بی‌فرمان شد اندر بیهشی