English    Türkçe    فارسی   

6
2223-2232

  • از مفلسف گویم و سودای او  ** یا ز کشتیها و دریاهای او 
  • بل ز کشتیهاش کان پند دلست  ** گویم از کل جزو در کل داخلست 
  • هر ولی را نوح و کشتیبان شناس  ** صحبت این خلق را طوفان شناس  2225
  • کم گریز از شیر و اژدرهای نر  ** ز آشنایان و ز خویشان کن حذر 
  • در تلاقی روزگارت می‌برند  ** یادهاشان غایبی‌ات می‌چرند 
  • چون خر تشنه خیال هر یکی  ** از قف تن فکر را شربت‌مکی 
  • نشف کرد از تو خیال آن وشات  ** شبنمی که داری از بحر الحیات 
  • پس نشان نشف آب اندر غصون  ** آن بود کان می‌نجنبد در رکون  2230
  • عضو حر شاخ تر و تازه بود  ** می‌کشی هر سو کشیده می‌شود 
  • گر سبد خواهی توانی کردنش  ** هم توانی کرد چنبر گردنش