English    Türkçe    فارسی   

6
2245-2254

  • چون الف از خود فنا شد مکتنف  ** بی و سین بی او همی‌گویند الف  2245
  • ما رمیت اذ رمیت بی ویست  ** هم‌چنین قال الله از صمتش بجست 
  • تا بود دارو ندارد او عمل  ** چونک شد فانی کند دفع علل 
  • گر شود بیشه قلم دریا مداد  ** مثنوی را نیست پایانی امید 
  • چارچوب خشت‌زن تا خاک هست  ** می‌دهد تقطیع شعرش نیز دست 
  • چون نماند خاک و بودش جف کند  ** خاک سازد بحر او چون کف کند  2250
  • چون نماند بیشه و سر در کشد  ** بیشه‌ها از عین دریا سر کشد 
  • بهر این گفت آن خداوند فرج  ** حدثوا عن بحرنا اذ لا حرج 
  • باز گرد از بحر و رو در خشک نه  ** هم ز لعبت گو که کودک‌راست به 
  • تا ز لعبت اندک اندک در صبا  ** جانش گردد با یم عقل آشنا