English    Türkçe    فارسی   

6
2276-2285

  • قوم معکوس‌اند اندر مشتها  ** خاک‌خوار و آب را کرده رها 
  • ضد طبع انبیا دارند خلق  ** اژدها را متکا دارند خلق 
  • چشم‌بند ختم چون دانسته‌ای  ** هیچ دانی از چه دیده بسته‌ای 
  • بر چه بگشادی بدل این دیده‌ها  ** یک به یک بس البدل دان آن ترا 
  • لیک خورشید عنایت تافته‌ست  ** آیسان را از کرم در یافته‌ست  2280
  • نرد بس نادر ز رحمت باخته  ** عین کفران را انابت ساخته 
  • هم ازین بدبختی خلق آن جواد  ** منفجر کرده دو صد چشمه‌ی وداد 
  • غنچه را از خار سرمایه دهد  ** مهره را از مار پیرایه دهد 
  • از سواد شب برون آرد نهار  ** وز کف معسر برویاند یسار 
  • آرد سازد ریگ را بهر خلیل  ** کو با داود گردد هم رسیل  2285