English    Türkçe    فارسی   

6
2314-2323

  • لیک حق اصحابنا اصحاب را  ** در گشاد و برد تا صدر سرا 
  • با کفش نامستحق و مستحق  ** معتقان رحمت‌اند از بند رق  2315
  • در عدم ما مستحقان کی بدیم  ** که برین جان و برین دانش زدیم 
  • ای بکرده یار هر اغیار را  ** وی بداده خلعت گل خار را 
  • خاک ما را ثانیا پالیز کن  ** هیچ نی را بار دیگر چیز کن 
  • این دعا تو امر کردی ز ابتدا  ** ورنه خاکی را چه زهره‌ی این بدی 
  • چون دعامان امر کردی ای عجاب  ** این دعای خویش را کن مستجاب  2320
  • شب شکسته کشتی فهم و حواس  ** نه امیدی مانده نه خوف و نه یاس 
  • برده در دریای رحمت ایزدم  ** تا ز چه فن پر کند بفرستدم 
  • آن یکی را کرده پر نور جلال  ** وآن دگر را کرده پر وهم و خیال