English    Türkçe    فارسی   

6
2352-2361

  • چون بیفتد بر کن آنجا می‌طلب  ** زور بگذار و بزاری جو ذهب 
  • آنچ حقست اقرب از حبل الورید  ** تو فکنده تیر فکرت را بعید 
  • ای کمان و تیرها بر ساخته  ** صید نزدیک و تو دور انداخته 
  • هرکه دوراندازتر او دورتر  ** وز چنین گنجست او مهجورتر  2355
  • فلسفی خود را از اندیشه بکشت  ** گو بدو کوراست سوی گنج پشت 
  • گو بدو چندانک افزون می‌دود  ** از مراد دل جداتر می‌شود 
  • جاهدوا فینا بگفت آن شهریار  ** جاهدوا عنا نگفت ای بی‌قرار 
  • هم‌چو کنعان کو ز ننگ نوح رفت  ** بر فراز قله‌ی آن کوه زفت 
  • هرچه افزون‌تر همی‌جست او خلاص  ** سوی که می‌شد جداتر از مناص  2360
  • هم‌چو این درویش بهر گنج و کان  ** هر صباحی سخت‌تر جستی کمان