English    Türkçe    فارسی   

6
249-258

  • خواجه‌ای را بود هندو بنده‌ای  ** پروریده کرده او را زنده‌ای 
  • علم و آدابش تمام آموخته  ** در دلش شمع هنر افروخته  250
  • پروریدش از طفولیت به ناز  ** در کنار لطف آن اکرام‌ساز 
  • بود هم این خواجه را خوش دختری  ** سیم‌اندامی گشی خوش‌گوهری 
  • چون مراهق گشت دختر طالبان  ** بذل می‌کردند کابین گران 
  • می‌رسیدش از سوی هر مهتری  ** بهر دختر دم به دم خوزه‌گری 
  • گفت خواجه مال را نبود ثبات  ** روز آید شب رود اندر جهات  255
  • حسن صورت هم ندارد اعتبار  ** که شود رخ زرد از یک زخم خار 
  • سهل باشد نیز مهترزادگی  ** که بود غره به مال و بارگی 
  • ای بسا مهتربچه کز شور و شر  ** شد ز فعل زشت خود ننگ پدر