English    Türkçe    فارسی   

6
2505-2514

  • خود هنر آن داد که دید آتش عیان  ** نه کپ دل علی النار الدخان  2505
  • ای دلیلت گنده‌تر پیش لبیب  ** در حقیقت از دلیل آن طبیب 
  • چون دلیلت نیست جز این ای پسر  ** گوه می‌خور در کمیزی می‌نگر 
  • ای دلیل تو مثال آن عصا  ** در کفت دل علی عیب العمی 
  • غلغل و طاق و طرنب و گیر و دار  ** که نمی‌بینم مرا معذور دار 
  • منادی کردن سید ملک ترمد کی هر کی در سه یا چهار روز به سمرقند رود به فلان مهم خلعت و اسپ و غلام و کنیزک و چندین زر دهم و شنیدن دلقک خبر این منادی در ده و آمدن به اولاقی نزد شاه کی من باری نتوانم رفتن 
  • سید ترمد که آنجا شاه بود  ** مسخره‌ی او دلقک آگاه بود  2510
  • داشت کاری در سمرقند او مهم  ** جست‌الاقی تا شود او مستتم 
  • زد منادی هر که اندر پنج روز  ** آردم زانجا خبر بدهم کنوز 
  • دلقک اندر ده بد و آن را شنید  ** بر نشست و تا بترمد می‌دوید 
  • مرکبی دو اندر آن ره شد سقط  ** از دوانیدن فرس را زان نمط