English    Türkçe    فارسی   

6
2517-2526

  • خاص و عام شهر را دل شد ز دست  ** تا چه تشویش و بلا حادث شدست 
  • یا عدوی قاهری در قصد ماست  ** یا بلایی مهلکی از غیب خاست 
  • که ز ده دلقک به سیران درشت  ** چند اسپی تازی اندر راه کشت 
  • جمع گشته بر سرای شاه خلق  ** تا چرا آمد چنین اشتاب دلق  2520
  • از شتاب او و فحش اجتهاد  ** غلغل و تشویش در ترمد فتاد 
  • آن یکی دو دست بر زانوزنان  ** وآن دگر از وهم واویلی‌کنان 
  • از نفیر و فتنه و خوف نکال  ** هر دلی رفته به صد کوی خیال 
  • هر کسی فالی همی‌زد از قیاس  ** تا چه آتش اوفتاد اندر پلاس 
  • راه جست و راه دادش شاه زود  ** چون زمین بوسید گفتش هی چه بود  2525
  • هرکه می‌پرسید حالی زان ترش  ** دست بر لب می‌نهاد او که خمش