English    Türkçe    فارسی   

6
2521-2530

  • از شتاب او و فحش اجتهاد  ** غلغل و تشویش در ترمد فتاد 
  • آن یکی دو دست بر زانوزنان  ** وآن دگر از وهم واویلی‌کنان 
  • از نفیر و فتنه و خوف نکال  ** هر دلی رفته به صد کوی خیال 
  • هر کسی فالی همی‌زد از قیاس  ** تا چه آتش اوفتاد اندر پلاس 
  • راه جست و راه دادش شاه زود  ** چون زمین بوسید گفتش هی چه بود  2525
  • هرکه می‌پرسید حالی زان ترش  ** دست بر لب می‌نهاد او که خمش 
  • وهم می‌افزود زین فرهنگ او  ** جمله در تشویش گشته دنگ او 
  • کرد اشارت دلق که ای شاه کرم  ** یک‌دمی بگذار تا من دم زنم 
  • تا که باز آید به من عقلم دمی  ** که فتادم در عجایب عالمی 
  • بعد یک ساعت که شه از وهم و ظن  ** تلخ گشتش هم گلو و هم دهن  2530