English    Türkçe    فارسی   

6
255-264

  • گفت خواجه مال را نبود ثبات  ** روز آید شب رود اندر جهات  255
  • حسن صورت هم ندارد اعتبار  ** که شود رخ زرد از یک زخم خار 
  • سهل باشد نیز مهترزادگی  ** که بود غره به مال و بارگی 
  • ای بسا مهتربچه کز شور و شر  ** شد ز فعل زشت خود ننگ پدر 
  • پر هنر را نیز اگر باشد نفیس  ** کم پرست و عبرتی گیر از بلیس 
  • علم بودش چون نبودش عشق دین  ** او ندید از آدم الا نقش طین  260
  • گرچه دانی دقت علم ای امین  ** زانت نگشاید دو دیده‌ی غیب‌بین 
  • او نبیند غیر دستاری و ریش  ** از معرف پرسد از بیش و کمیش 
  • عارفا تو از معرف فارغی  ** خود همی‌بینی که نور بازغی 
  • کار تقوی دارد و دین و صلاح  ** که ازو باشد بدو عالم فلاح