English    Türkçe    فارسی   

6
2575-2584

  • تا بگوید سر خود از اضطرار  ** آنچنان که گیرد این دلها قرار  2575
  • چون طمانینست صدق و با فروغ  ** دل نیارامد به گفتار دروغ 
  • کذب چون خس باشد و دل چون دهان  ** خس نگردد در دهان هرگز نهان 
  • تا درو باشد زبانی می‌زند  ** تا به دانش از دهان بیرون کند 
  • خاصه که در چشم افتد خس ز باد  ** چشم افتد در نم و بند و گشاد 
  • ما پس این خس را زنیم اکنون لگد  ** تا دهان و چشم ازین خس وا رهد  2580
  • گفت دلقک ای ملک آهسته باش  ** روی حلم و مغفرت را کم‌خراش 
  • تا بدین حد چیست تعجیل نقم  ** من نمی‌پرم به دست تو درم 
  • آن ادب که باشد از بهر خدا  ** اندر آن مستعجلی نبود روا 
  • وآنچ باشد طبع و خشم و عارضی  ** می‌شتابد تا نگردد مرتضی