English    Türkçe    فارسی   

6
271-280

  • عقل می‌گفتی که رنجش از دلست  ** داروی تن در غم دل باطلست 
  • آن غلامک دم نزد از حال خویش  ** کز چه می‌آید برو در سینه نیش 
  • گفت خاتون را شبی شوهر که تو  ** باز پرسش در خلا از حال او 
  • تو به جای مادری او را بود  ** که غم خود پیش تو پیدا کند 
  • چونک خاتون در گوش این کلام  ** روز دیگر رفت نزدیک غلام  275
  • پس سرش را شانه می‌کرد آن ستی  ** با دو صد مهر و دلال و آشتی 
  • آنچنان که مادران مهربان  ** نرم کردش تا در آمد در بیان 
  • که مرا اومید از تو این نبود  ** که دهی دختر به بیگانه‌ی عنود 
  • خواجه‌زاده‌ی ما و ما خسته‌جگر  ** حیف نبود که رود جای دگر 
  • خواست آن خاتون ز خشمی که آمدش  ** که زند وز بام زیر اندازدش  280