English    Türkçe    فارسی   

6
2720-2729

  • در مدزد آن روی مه از شب روان  ** سرمکش زین جوی ای آب روان  2720
  • تا لب جو خندد از آب معین  ** لب لب جو سر برآرد یاسمین 
  • چون ببینی بر لب جو سبزه مست  ** پس بدان از دور که آنجا آب هست 
  • گفت سیماهم وجوه کردگار  ** که بود غماز باران سبزه‌زار 
  • گر ببارد شب نبیند هیچ کس  ** که بود در خواب هر نفس و نفس 
  • تازگی هر گلستان جمیل  ** هست بر باران پنهانی دلیل  2725
  • ای اخی من خاکیم تو آبیی  ** لیک شاه رحمت و وهابیی 
  • آن‌چنان کن از عطا و از قسم  ** که گه و بی‌گه به خدمت می‌رسم 
  • بر لب جو من به جان می‌خوانمت  ** می‌نبینم از اجابت مرحمت 
  • آمدن در آب بر من بسته شد  ** زانک ترکیبم ز خاکی رسته شد