English    Türkçe    فارسی   

6
2754-2763

  • تا به هم در مرجها بازی کنیم  ** ما درین دعوت امین و محسنیم 
  • گفت این دانم که نقلش از برم  ** می‌فروزد در دلم درد و سقم  2755
  • این دلم هرگز نمی‌گوید دروغ  ** که ز نور عرش دارد دل فروغ 
  • آن دلیل قاطعی بد بر فساد  ** وز قضا آن را نکرد او اعتداد 
  • در گذشت از وی نشانی آن‌چنان  ** که قضا در فلسفه بود آن زمان 
  • این عجب نبود که کور افتد به چاه  ** بوالعجب افتادن بینای راه 
  • این قضا را گونه گون تصریفهاست  ** چشم‌بندش یفعل‌الله ما یشاست  2760
  • هم بداند هم نداند دل فنش  ** موم گردد بهر آن مهر آهنش 
  • گوییی دل گویدی که میل او  ** چون درین شد هرچه افتد باش گو 
  • خویش را زین هم مغفل می‌کند  ** در عقالش جان معقل می‌کند