English    Türkçe    فارسی   

6
279-288

  • خواجه‌زاده‌ی ما و ما خسته‌جگر  ** حیف نبود که رود جای دگر 
  • خواست آن خاتون ز خشمی که آمدش  ** که زند وز بام زیر اندازدش  280
  • کو که باشد هندوی مادرغری  ** که طمع دارد به خواجه دختری 
  • گفت صبر اولی بود خود را گرفت  ** گفت با خواجه که بشنو این شگفت 
  • این چنین گراء کی خاین بود  ** ما گمان برده که هست او معتمد 
  • صبر فرمودن خواجه مادر دختر را کی غلام را زجر مکن من او را بی‌زجر ازین طمع باز آرم کی نه سیخ سوزد نه کباب خام ماند 
  • گفت خواجه صبر کن با او بگو  ** که ازو ببریم و بدهیمش به تو 
  • تا مگر این از دلش بیرون کنم  ** تو تماشا کن که دفعش چون کنم  285
  • تو دلش خوش کن بگو می‌دان درست  ** که حقیقت دختر ما جفت تست 
  • ما ندانستیم ای خوش مشتری  ** چونک دانستیم تو اولیتری 
  • آتش ما هم درین کانون ما  ** لیلی آن ما و تو مجنون ما