English    Türkçe    فارسی   

6
2907-2916

  • چون لسان وجان او بود آن او  ** آن او با او بود گستاخ‌گو 
  • گفت ما گشتیم چون جان بند طین  ** آفتاب جان توی در یوم دین 
  • وقت آن شد ای شه مکتوم‌سیر  ** کز کرم ریشی بجنبانی به خیر 
  • هر یکی خاصیت خود را نمود  ** آن هنرها جمله بدبختی فزود  2910
  • آن هنرها گردن ما را ببست  ** زان مناصب سرنگوساریم و پست 
  • آن هنر فی جیدنا حبل مسد  ** روز مردن نیست زان فنها مدد 
  • جز همان خاصیت آن خوش‌حواس  ** که به شب بد چشم او سلطان‌شناس 
  • آن هنرها جمله غول راه بود  ** غیر چشمی کو ز شه آگاه بود 
  • شاه را شرم از وی آمد روز بار  ** که به شب بر روی شه بودش نظار  2915
  • وان سگ آگاه از شاه وداد  ** خود سگ کهفش لقب باید نهاد