English    Türkçe    فارسی   

6
2950-2959

  • ای فغان از یار ناجنس ای فغان  ** هم‌نشین نیک جویید ای مهان  2950
  • عقل را افغان ز نفس پر عیوب  ** هم‌چو بینی بدی بر روی خوب 
  • عقل می‌گفتش که جنسیت یقین  ** از ره معنیست نی از آب و طین 
  • هین مشو صورت‌پرست و این مگو  ** سر جنسیت به صورت در مجو 
  • صورت آمد چون جماد و چون حجر  ** نیست جامد را ز جنسیت خبر 
  • جان چو مور و تن چو دانه‌ی گندمی  ** می‌کشاند سو به سویش هر دمی  2955
  • مور داند کان حبوب مرتهن  ** مستحیل و جنس من خواهد شدن 
  • آن یکی موری گرفت از راه جو  ** مور دیگر گندمی بگرفت و دو 
  • جو سوی گندم نمی‌تازد ولی  ** مور سوی مور می‌آید بلی 
  • رفتن جو سوی گندم تابعست  ** مور را بین که به جنسش راجعست