English    Türkçe    فارسی   

6
3002-3011

  • باز اشهب را چو باشد خوی موش  ** ننگ موشان باشد و عار وحوش 
  • خوی آن هاروت و ماروت ای پسر  ** چون بگشت و دادشان خوی بشر 
  • در فتادند از لنحن الصافون  ** در چه بابل ببسته سرنگون 
  • لوح محفوظ از نظرشان دور شد  ** لوح ایشان ساحر و مسحور شد  3005
  • پر همان و سر همان هیکل همان  ** موسیی بر عرش و فرعونی مهان 
  • در پی خو باش و با خوش‌خو نشین  ** خوپذیری روغن گل را ببین 
  • خاک گور از مرد هم یابد شرف  ** تا نهد بر گور او دل روی و کف 
  • خاک از همسایگی جسم پاک  ** چون مشرف آمد و اقبال‌ناک 
  • پس تو هم الجار ثم الدار گو  ** گر دلی داری برو دلدار جو  3010
  • خاک او هم‌سیرت جان می‌شود  ** سرمه‌ی چشم عزیزان می‌شود