English    Türkçe    فارسی   

6
3031-3040

  • زهره نه کس را که پیش آید به جنگ  ** اهل کشتی را چه زهره با نهنگ 
  • روی آورد آن ملک سوی وزیر  ** که چه چاره‌ست اندرین وقت ای مشیر 
  • گفت آنک ترک گویی کبر و فن  ** پیش او آیی به شمشیر و کفن 
  • گفت آخر نه یکی مردیست فرد  ** گفت منگر خوار در فردی مرد 
  • چشم بگشا قلعه را بنگر نکو  ** هم‌چو سیمابست لرزان پیش او  3035
  • شسته در زین آن‌چنان محکم‌پیست  ** گوییا شرقی و غربی با ویست 
  • چند کس هم‌چون فدایی تاختند  ** خویشتن را پیش او انداختند 
  • هر یکی را او بگرزی می‌فکند  ** سر نگوسار اندر اقدام سمند 
  • داده بودش صنع حق جمعیتی  ** که همی‌زد یک تنه بر امتی 
  • چشم من چون دید روی آن قباد  ** کثرت اعداد از چشمم فتاد  3040