English    Türkçe    فارسی   

6
3060-3069

  • نور رویش آن‌چنان بردی بصر  ** که زمرد از دو دیده‌ی مار کر  3060
  • او ز حق در خواسته تا توبره  ** گردد آن نور قوی را ساتره 
  • توبره گفت از گلیمت ساز هین  ** کان لباس عارفی آمد امین 
  • کان کسا از نور صبری یافتست  ** نور جان در تار و پودش تافتست 
  • جز چنین خرقه نخواهد شد صوان  ** نور ما را بر نتابد غیر آن 
  • کوه قاف ار پیش آید بهرسد  ** هم‌چو کوه طور نورش بر درد  3065
  • از کمال قدرت ابدان رجال  ** یافت اندر نور بی‌چون احتمال 
  • آنچ طورش بر نتابد ذره‌ای  ** قدرتش جا سازد از قاروره‌ای 
  • گشت مشکات و زجاجی جای نور  ** که همی‌درد ز نور آن قاف و طور 
  • جسمشان مشکات دان دلشان زجاج  ** تافته بر عرش و افلاک این سراج