English    Türkçe    فارسی   

6
3078-3087

  • حاصل این کزلبس خویشش پرده ساخت  ** که نفوذ آن قمر را می‌شناخت 
  • گر بدی پرده ز غیر لبس او  ** پاره گشتی گر بدی کوه دوتو 
  • ز آهنین دیوارها نافذ شدی  ** توبره با نور حق چه فن زدی  3080
  • گشته بود آن توبره صاحب تفی  ** بود وقت شور خرقه‌ی عارفی 
  • زان شود آتش رهین سوخته  ** کوست با آتش ز پیش آموخته 
  • وز هوا و عشق آن نور رشاد  ** خود صفورا هر دو دیده باد داد 
  • اولا بر بست یک چشم و بدید  ** نور روی او و آن چشمش پرید 
  • بعد از آن صبرش نماند و آن دگر  ** بر گشاد و کرد خرج آن قمر  3085
  • هم‌چنان مرد مجاهد نان دهد  ** چون برو زد نور طاعت جان دهد 
  • پس زنی گفتش ز چشم عبهری  ** که ز دستت رفت حسرت می‌خوری