English    Türkçe    فارسی   

6
3116-3125

  • چون وثاق محتسب جست آن غریب  ** خلق گفتندش که بگذشت آن حبیب 
  • او پریر از دار دنیا نقل کرد  ** مرد و زن از واقعه‌ی او روی‌زرد 
  • رفت آن طاوس عرشی سوی عرش  ** چون رسید از هاتفانش بوی عرش 
  • سایه‌اش گرچه پناه خلق بود  ** در نوردید آفتابش زود زود 
  • راند او کشتی ازین ساحل پریر  ** گشته بود آن خواجه زین غم‌خانه سیر  3120
  • نعره‌ای زد مرد و بیهوش اوفتاد  ** گوییا او نیز در پی جان بداد 
  • پس گلاب و آب بر رویش زدند  ** همرهان بر حالتش گریان شدند 
  • تا به شب بی‌خویش بود و بعد از آن  ** نیم مرده بازگشت از غیب جان 
  • باخبر شدن آن غریب از وفات آن محتسب و استغفار او از اعتماد بر مخلوق و تعویل بر عطای مخلوق و یاد نعمتهای حق کردنش و انابت به حق از جرم خود ثم الذین کفروا بربهم یعدلون 
  • چون به هوش آمد بگفت ای کردگار  ** مجرمم بودم به خلق اومیدوار 
  • گرچه خواجه بس سخاوت کرده بود  ** هیچ آن کفو عطای تو نبود  3125