English    Türkçe    فارسی   

6
3156-3165

  • کین ستاره‌ی نحس در آب آمدست  ** تا کند او سعد ما را زیردست 
  • خاک استیلا بریزی بر سرش  ** چونک پنداری ز شبهه اخترش 
  • عکس پنهان گشت و اندر غیب راند  ** تو گمان بردی که آن اختر نماند 
  • آن ستاره‌ی نحس هست اندر سما  ** هم بدان سو بایدش کردن دوا 
  • بلک باید دل سوی بی‌سوی بست  ** نحس این سو عکس نحس بی‌سو است  3160
  • داد داد حق شناس و بخششش  ** عکس آن دادست اندر پنج و شش 
  • گر بود داد خسان افزون ز ریگ  ** تو بمیری وآن بماند مردریگ 
  • عکس آخر چند پاید در نظر  ** اصل بینی پیشه کن ای کژنگر 
  • حق چو بخشش کرد بر اهل نیاز  ** با عطا بخشیدشان عمر دراز 
  • خالدین شد نعمت و منعم علیه  ** محیی الموتاست فاجتازوا الیه  3165