English    Türkçe    فارسی   

6
3240-3249

  • بار گوناگونست بر پشت خران  ** هین به یک چون این خران را تو مران  3240
  • بر یکی خر بار لعل و گوهرست  ** بر یکی خر بار سنگ و مرمرست 
  • بر همه جوها تو این حکمت مران  ** اندرین جو ماه بین عکسش مخوان 
  • آب خضرست این نه آب دام و دد  ** هر چه اندر روی نماید حق بود 
  • زین تگ جو ماه گوید من مهم  ** من نه عکسم هم‌حدیث و هم‌رهم 
  • اندرین جو آنچ بر بالاست هست  ** خواه بالا خواه در وی دار دست  3245
  • از دگر جوها مگیر این جوی را  ** ماه دان این پرتو مه‌روی را 
  • این سخن پایان ندارد آن غریب  ** بس گریست از درد خواجه شد کیب 
  • توزیع کردن پای‌مرد در جمله‌ی شهر تبریز و جمع شدن اندک چیز و رفتن آن غریب به تربت محتسب به زیارت و این قصه را بر سر گور او گفتن به طریق نوحه الی آخره 
  • واقعه‌ی آن وام او مشهور شد  ** پای مرد از درد او رنجور شد 
  • از پی توزیع گرد شهر گشت  ** از طمع می‌گفت هر جا سرگذشت