English    Türkçe    فارسی   

6
3246-3255

  • از دگر جوها مگیر این جوی را  ** ماه دان این پرتو مه‌روی را 
  • این سخن پایان ندارد آن غریب  ** بس گریست از درد خواجه شد کیب 
  • توزیع کردن پای‌مرد در جمله‌ی شهر تبریز و جمع شدن اندک چیز و رفتن آن غریب به تربت محتسب به زیارت و این قصه را بر سر گور او گفتن به طریق نوحه الی آخره 
  • واقعه‌ی آن وام او مشهور شد  ** پای مرد از درد او رنجور شد 
  • از پی توزیع گرد شهر گشت  ** از طمع می‌گفت هر جا سرگذشت 
  • هیچ ناورد از ره کدیه به دست  ** غیر صد دینار آن کدیه‌پرست  3250
  • پای مرد آمد بدو دستش گرفت  ** شد بگور آن کریم بس شگفت 
  • گفت چون توفیق یابد بنده‌ای  ** که کند مهمانی فرخنده‌ای 
  • مال خود ایثار راه او کند  ** جاه خود ایثار جاه او کند 
  • شکر او شکر خدا باشد یقین  ** چون به احسان کرد توفیقش قرین 
  • ترک شکرش ترک شکر حق بود  ** حق او لا شک به حق ملحق بود  3255