English    Türkçe    فارسی   

6
3347-3356

  • چشم شه را فر و رنگ او ربود  ** تا به رجعت چشم شه با اسپ بود 
  • بر هر آن عضوش که افکندی نظر  ** هر یکش خوشتر نمودی زان دگر 
  • غیر چستی و گشی و روحنت  ** حق برو افکنده بد نادر صفت 
  • پس تجسس کرد عقل پادشاه  ** کین چه باشد که زند بر عقل راه  3350
  • چشم من پرست و سیرست و غنی  ** از دو صد خورشید دارد روشنی 
  • ای رخ شاهان بر من بیذقی  ** نیم اسپم در رباید بی حقی 
  • جادوی کردست جادو آفرین  ** جذبه باشد آن نه خاصیات این 
  • فاتحه خواند و بسی لا حول کرد  ** فاتحه‌ش در سینه می‌افزود درد 
  • زانک او را فاتحه خود می‌کشید  ** فاتحه در جر و دفع آمد وحید  3355
  • گر نماید غیر هم تمویه اوست  ** ور رود غیر از نظر تنبیه اوست