English    Türkçe    فارسی   

6
3386-3395

  • کای خداگر آن جوان کژ رفت راه  ** که نشاید ساختن جز تو پناه 
  • تو از آن خود بکن از وی مگیر  ** گرچه او خواهد خلاص از هر اسیر 
  • زانک محتاجند این خلقان همه  ** از گدایی گیر تا سلطان همه 
  • با حضور آفتاب با کمال  ** رهنمایی جستن از شمع و ذبال 
  • با حضور آفتاب خوش‌مساغ  ** روشنایی جستن از شمع و چراغ  3390
  • بی‌گمان ترک ادب باشد ز ما  ** کفر نعمت باشد و فعل هوا 
  • لیک اغلب هوش‌ها در افتکار  ** هم‌چو خفاشند ظلمت دوستدار 
  • در شب ار خفاش کرمی می‌خورد  ** کرم را خورشید جان می‌پرورد 
  • در شب ار خفاش از کرمیست مست  ** کرم از خورشید جنبنده شدست 
  • آفتابی که ضیا زو می‌زهد  ** دشمن خود را نواله می‌دهد  3395