English    Türkçe    فارسی   

6
3410-3419

  • هین چه تقصیر آمد از بحر و سحاب  ** تا تو یاری خواهی از ریگ و سراب  3410
  • عام اگر خفاش طبعند و مجاز  ** یوسفا داری تو آخر چشم باز 
  • گر خفاشی رفت در کور و کبود  ** باز سلطان دیده را باری چه بود 
  • پس ادب کردش بدین جرم اوستاد  ** که مساز از چوب پوسیده عماد 
  • لیک یوسف را به خود مشغول کرد  ** تا نیاید در دلش زان حبس درد 
  • آن‌چنانش انس و مستی داد حق  ** که نه زندان ماند پیشش نه غسق  3415
  • نیست زندانی وحش‌تر از رحم  ** ناخوش و تاریک و پرخون و وخم 
  • چون گشادت حق دریچه سوی خویش  ** در رحم هر دم فزاید تنت بیش 
  • اندر آن زندان ز ذوق بی‌قیاس  ** خوش شکفت از غرس جسم تو حواس 
  • زان رحم بیرون شدن بر تو درشت  ** می‌گریزی از زهارش سوی پشت