English    Türkçe    فارسی   

6
3512-3521

  • قبض و بسط چشم دل از ذوالجلال  ** دم به دم چون می‌کند سحر حلال 
  • زین سبب درخواست از حق مصطفی  ** زشت را هم زشت و حق را حق‌نما 
  • تا به آخر چون بگردانی ورق  ** از پشیمانی نه افتم در قلق 
  • مکر که کرد آن عماد الملک فرد  ** مالک الملکش بدان ارشاد کرد  3515
  • مکر حق سرچشمه‌ی این مکرهاست  ** قلب بین اصبعین کبریاست 
  • آنک سازد در دلت مکر و قیاس  ** آتشی داند زدن اندر پلاس 
  • رجوع کردن به قصه‌ی آن پای‌مرد و آن غریب وام‌دار و بازگشتن ایشان از سر گور خواجه و خواب دیدن پای‌مرد خواجه را الی آخره 
  • بی‌نهایت آمد این خوش سرگذشت  ** چون غریب از گور خواجه باز گشت 
  • پای مردش سوی خانه‌ی خویش برد  ** مهر صد دینار را فا او سپرد 
  • لوتش آورد و حکایت‌هاش گفت  ** کز امید اندر دلش صد گل شکفت  3520
  • آنچ بعد العسر یسر او دیده بود  ** با غریب از قصه‌ی آن لب گشود