English    Türkçe    فارسی   

6
3558-3567

  • برجهید از خواب انگشتک‌زنان  ** گه غزل‌گویان و گه نوحه‌کنان 
  • گفت مهمان در چه سوداهاستی  ** پای‌مردا مست و خوش بر خاستی 
  • تا چه دیدی خواب دوش ای بوالعلا  ** که نمی‌گنجی تو در شهر و فلا  3560
  • خواب دیده پیل تو هندوستان  ** که رمیدستی ز حلقه‌ی دوستان 
  • گفت سوداناک خوابی دیده‌ام  ** در دل خود آفتابی دیده‌ام 
  • خواب دیدم خواجه‌ی بیدار را  ** آن سپرده جان پی دیدار را 
  • خواب دیدم خواجه‌ی معطی المنی  ** واحد کالالف ان امر عنی 
  • مست و بی‌خود این چنین بر می‌شمرد  ** تا که مستی عقل و هوشش را ببرد  3565
  • در میان خانه افتاد او دراز  ** خلق انبه گرد او آمد فراز 
  • با خود آمد گفت ای بحر خوشی  ** ای نهاده هوش‌ها در بیهشی