English    Türkçe    فارسی   

6
3602-3611

  • آب بیرون را ببرند آن سپاه  ** تا نباشد قلعه را زانها پناه 
  • آن زمان یک چاه شوری از درون  ** به ز صد جیحون شیرین از برون 
  • قاطع الاسباب و لشکرهای مرگ  ** هم‌چو دی آید به قطع شاخ و برگ 
  • در جهان نبود مددشان از بهار  ** جز مگر در جان بهار روی یار  3605
  • زان لقب شد خاک را دار الغرور  ** کو کشد پا را سپس یوم العبور 
  • پیش از آن بر راست و بر چپ می‌دوید  ** که بچینم درد تو چیزی نچید 
  • او بگفتی مر ترا وقت غمان  ** دور از تو رنج و ده که در میان 
  • چون سپاه رنج آمد بست دم  ** خود نمی‌گوید ترا من دیده‌ام 
  • حق پی شیطان بدین سان زد مثل  ** که ترا در رزم آرد با حیل  3610
  • که ترا یاری دهم من با توم  ** در خطرها پیش تو من می‌دوم