English    Türkçe    فارسی   

6
3711-3720

  • چونک ریگی آرد شد بهر خلیل  ** دانک معزولست گندم ای نبیل 
  • صورت از بی‌صورت آید در وجود  ** هم‌چنانک از آتشی زادست دود 
  • کمترین عیب مصور در خصال  ** چون پیاپی بینیش آید ملال 
  • حیرت محض آردت بی‌صورتی  ** زاده صد گون آلت از بی‌آلتی 
  • بی ز دستی دست‌ها بافد همی  ** جان جان سازد مصور آدمی  3715
  • آنچنان که اندر دل از هجر و وصال  ** می‌شود بافیده گوناگون خیال 
  • هیچ ماند این مثر با اثر  ** هیچ ماند بانگ و نوحه با ضرر 
  • نوحه را صورت ضرر بی‌صورتست  ** دست خایند از ضرر کش نیست دست 
  • این مثل نالایقست ای مستدل  ** حیله‌ی تفهیم را جهد المقل 
  • صنع بی‌صورت بکارد صورتی  ** تن بروید با حواس و آلتی  3720