English    Türkçe    فارسی   

6
3750-3759

  • ور ز غیر صورتت نبود فره  ** صورتی کان بی‌تو زاید در تو به  3750
  • صورت شهری که آنجا می‌روی  ** ذوق بی‌صورت کشیدت ای روی 
  • پس به معنی می‌روی تا لامکان  ** که خوشی غیر مکانست و زمان 
  • صورت یاری که سوی او شوی  ** از برای مونسی‌اش می‌روی 
  • پس بمعنی سوی بی‌صورت شدی  ** گرچه زان مقصود غافل آمدی 
  • پس حقیقت حق بود معبود کل  ** کز پی ذوقست سیران سبل  3755
  • لیک بعضی رو سوی دم کرده‌اند  ** گرچه سر اصلست سر گم کرده‌اند 
  • لیک آن سر پیش این ضالان گم  ** می‌دهد داد سری از راه دم 
  • آن ز سر می‌یابد آن داد این ز دم  ** قوم دیگر پا و سر کردند گم 
  • چونک گم شد جمله جمله یافتند  ** از کم آمد سوی کل بشتافتند 
  • دیدن ایشان در قصر این قلعه‌ی ذات الصور نقش روی دختر شاه چین را و بیهوش شدن هر سه و در فتنه افتادن و تفحص کردن کی این صورت کیست