English    Türkçe    فارسی   

6
3790-3799

  • هم‌چو جان و چون جنین پنهانست او  ** در مکتم پرده و ایوانست او  3790
  • سوی او نه مرد ره دارد نه زن  ** شاه پنهان کرد او را از فتن 
  • غیرتی دارد ملک بر نام او  ** که نپرد مرغ هم بر بام او 
  • وای آن دل کش چنین سودا فتاد  ** هیچ کس را این چنین سودا مباد 
  • این سزای آنک تخم جهل کاشت  ** وآن نصیحت را کساد و سهل داشت 
  • اعتمادی کرد بر تدبیر خویش  ** که برم من کار خود با عقل پیش  3795
  • نیم ذره زان عنایت به بود  ** که ز تدبیر خرد سیصد رصد 
  • ترک مکر خویشتن گیر ای امیر  ** پا بکش پیش عنایت خوش بمیر 
  • این به قدر حیله‌ی معدود نیست  ** زین حیل تا تو نمیری سود نیست 
  • حکایت صدر جهان بخارا کی هر سایلی کی به زبان بخواستی از صدقه‌ی عام بی‌دریغ او محروم شدی و آن دانشمند درویش به فراموشی و فرط حرص و تعجیل به زبان بخواست در موکب صدر جهان از وی رو بگردانید و او هر روز حیله‌ی نو ساختی و خود را گاه زن کردی زیر چادر وگاه نابینا کردی و چشم و روی خود بسته به فراستش بشناختی الی آخره 
  • در بخارا خوی آن خواجیم اجل  ** بود با خواهندگان حسن عمل