English    Türkçe    فارسی   

6
3818-3827

  • نوبت روز فقیهان ناگهان  ** یک فقیه از حرص آمد در فغان 
  • کرد زاری‌ها بسی چاره نبود  ** گفت هر نوعی نبودش هیچ سود 
  • روز دیگر با رگو پیچید پا  ** ناکس اندر صف قوم مبتلا  3820
  • تخته‌ها بر ساق بست از چپ و راست  ** تا گمان آید که او اشکسته‌پاست 
  • دیدش و بشناختش چیزی نداد  ** روز دیگر رو بپوشید از لباد 
  • هم بدانستش ندادش آن عزیز  ** از گناه و جرم گفتن هیچ چیز 
  • چونک عاجز شد ز صد گونه مکید  ** چون زنان او چادری بر سر کشید 
  • در میان بیوگان رفت و نشست  ** سر فرو افکند و پنهان کرد دست  3825
  • هم شناسیدش ندادش صدقه‌ای  ** در دلش آمد ز حرمان حرقه‌ای 
  • رفت او پیش کفن‌خواهی پگاه  ** که بپیچم در نمد نه پیش راه