English    Türkçe    فارسی   

6
3822-3831

  • دیدش و بشناختش چیزی نداد  ** روز دیگر رو بپوشید از لباد 
  • هم بدانستش ندادش آن عزیز  ** از گناه و جرم گفتن هیچ چیز 
  • چونک عاجز شد ز صد گونه مکید  ** چون زنان او چادری بر سر کشید 
  • در میان بیوگان رفت و نشست  ** سر فرو افکند و پنهان کرد دست  3825
  • هم شناسیدش ندادش صدقه‌ای  ** در دلش آمد ز حرمان حرقه‌ای 
  • رفت او پیش کفن‌خواهی پگاه  ** که بپیچم در نمد نه پیش راه 
  • هیچ مگشا لب نشین و می‌نگر  ** تا کند صدر جهان اینجا گذر 
  • بوک بیند مرده پندار به ظن  ** زر در اندازد پی وجه کفن 
  • هر چه بدهد نیم آن بدهم به تو  ** هم‌چنان کرد آن فقیر صله‌جو  3830
  • در نمد پیچید و بر راهش نهاد  ** معبر صدر جهان آنجا فتاد